دارم پشت تلفن،تند و تند خبرها را برایش میگویم.
میپرسد ابطحی همون چاقه؟مشاور خاتمی بود؟
جواب میدهم آره یه وبلاگ اکتیو هم داره،همون تپلیه...خودم حرفم را قطع میکنم.چشمهای مرد خندان تپلِ اصلاحطلبها دو دو میزند روی صفحهی مانیتور...این پیری و خستگی، این تنِ لاغر، اگر از رنج نباشد، از چیست؟ نگرانی برای بهخطرافتادن نظام؟
دوباره حواسم میرود پیش مهسا که همین چند روز پیش،زیر چادر خاکستری زندان،مامانش را خندانده و گفته عوضش خوشهیکل شدم!