۵ مرداد ۱۳۹۲

آخرین صدایی که ازش پیچیده بین سنگ‌ها، ها، ها، ها، ها، ا، ا، ا، ا

بعد از کشته و زخمی شدن توی جنگ، حواس‌تون باشه از گم شدن توی کوه هم با من حرف نزنید.

۲۹ تیر ۱۳۹۲

چون که تابستون کوتاهه

یکی از رمانتیک‌ترین محصولات زندگی‌ام رو امروز شنیدم: باید از امشب لیستم رو آماده کنم.

لیست = برنامه‌های خوش‌گذرانی 

۱۷ تیر ۱۳۹۲

چشم‌مون زدن

با هم غذا بخورید، بخوابید، راه برید، آشپزی کنید، بشینید تا چشم‌تون میفته رو هم هیرت هیرت الکی کنید، جای ماتیک بذارید رو لپ هم و باهاش برین بیرون، کتاب بخوونید، فیلم ببینید، کادو بدین، کادو بگیرین، زر بزنید، استخر برید، همه عالم و آدم ازگلی بیش نیستن و فقط شماها خوبید، هی از دست و پا و کله‌ی هم عکس بگیرید، مهمونی و سینما و تئاتر و ولگردی و مسافرت و این‌ها رو که دیگه سفارش نکنم. انقد حال کنید تا بعد که دل‌تون تنگ می‌شه قشنگ بمیرید.