۸ مرداد ۱۳۸۸

دوست داشتم یک سازدهنی به تو هدیه بدهم.
یک سازدهنی نقره‌ای که تو می‌بوسی‌اش، هر شب؛
وقتی که مثل آواره‌ها، بی‌قرار خیابان‌هایی.