دلم قرارمَدار میخواهد.
از اینها که مثلاً ساعت شش با فلانی بهمان جا قرار میگذارید و از پنج و نیم ایستادهاید آنجا.
یا ساعت پنج دقیقه مانده به شش زنگ میزنید که فلانیجون من پنج دقیقه دیرتر میرسم؛جایی نری ها.
یا شش و نیم میرسی و فلانی را از دور که میبینی رویت را کج میکنی و میگویی ترافیک بود دیگه،تقصیر من نیست که.
دلم آدمهای قرارمداریام را میخواهد؛ فلانیهایم را.