یک - چون تهران٬ جنوب هیچجایی نیست. تهران یک شهر است آن وسطها و هیچ کس از هیچ جغرافیای وسطی انتظار گرما ندارد.
دو - تهران در گذشتههای نه چندان دور همهش باغ بوده و خاصیت باغ هم همه میدانیم که خنکی و لشی و مطلوبی است. هنوز آدمهایی که باغها را دیدند٬ زنده هستند. خاطرههاشان را برای ما تعریف کردند و ما دلمان نمیآید که توی باغ راه برویم اما از گرما آب بشویم.
سه - تهران خشک است. تحمل گرما در هوای شرجی کار راحتتری است. رطوبت مدارای بهتری با پوست دارد و بوی شرجی یعنی که دریا در همین نزدیکی زندگی میکند.
چهار - آدمهایی که در تهران زندگی میکنند انتظار گرما از این شهر ندارند٬ برای همین هول میکنند٬ مریض میشوند٬ گرمازده میشوند و کارشان به بیمارستان میکشد.
پنج - در شهرهای گرم٬ آدمها زیر آفتاب و هوای پنجاه و چند درجه٬ نه تنها لبخند میزنند بلکه حتی به خوشگلها متلک میگویند. در تهران٬ آدمها گرمشان که میشود پاچه میگیرند.
شش - شهرهای گرم در زمان اوج گرما - حد فاصل یک تا پنج بعدازظهر - نیمه تعطیلاند. مردم میروند خانه کمی گرما از سرشان بیرون برود٬ یک شربت آبلیمویی خاکشیری چیزی بخورند حالشان جا بیاید و دوباره برگردند سر کار و بار. در تهران کسب و کارها یک سره است.
هفت - در شهرهای گرم ماشین بدون کولر راه نمیرود یا اگر برود٬ کسی را با خودش نمیبرد. در تهران به رانندهی تاکسی بگویی کولرت را روشن کن٬ اعصابت را میکند پنکه و میچرخاند.
هشت - در شهرهای گرم٬ فضاهای بسته مسلح به کولرهای خفن گازی هستند. در تهران٬ طرف یک آپارتمان دویست متری را میخواهد با یک کولر آبی از روی پشتبام خنک کند.
نه - به مردمان شهرهای گرم٬ میگویند خونگرم. یعنی معروف است آدمهایی که در شهرهای گرم زندگی میکنند خیلی اهل معاشرت و خوشزبان و خوشبرخورد و بلا هستند. هیچکس به اهالی تهران نمیگوید خونگرم. بالاخره گرما باید یک لیبل خوب هم برای آدم داشته باشد یا نه؟
ده - گرما در شهرهای خودش یک زندگی شبانهی تفریحی به وجود میآورد. آدمها شبها میریزند لب دریا٬ رودخانه٬ توی رستورانها و کافهها؛ چون در طول روز هوا گرم است. در تهران٬ زندگی شبانه یک محیط ناامن و درهم و برهم است که هیچ حس و حال خوشگذرانی شبانه ندارد. همهی آن کارها را در طول روز هم در تهران میشود کرد.