۱۷ تیر ۱۳۹۴

سرمای ملی با کولرهای ناسیونال

توی خونه‌ی مامانجون و باباجون یه اتاق بود اون ته که البته هم‌چین تهی هم نبود. یعنی حتی هم‌عرضش و دقیقن دیوار به دیوارش یه اتاق دیگه هم بود؛ ولی به اون می‌گفتن اتاق تهیه. کمد فیلم‌فارسی‌ها اون‌جا بود. اون تخت فلزی پایه‌بلنده که خوابیدن روش مثل خوابیدن روی ابرها بود اون‌جا بود. یه در مخفی‌طور به انباری از اون‌جا بود. کمد آلبوم‌های عکس اون‌جا بود. کمد خنزرپنزرها٬ چمدون‌های جادویی و کلی چیزهای دیگه‌ی مامانجون اون‌جا بود و کنار تمام این چیزهای خفن٬ یه کولر قهوه‌ای داشت که می‌تونست یک تنه خونه رو خنک کنه و اتاقش رو فریزر. 
خوابیدن توی اون اتاق٬ روی اون تخته٬ با صدا و چراغ ریز سبز اون کولره و صداش٬ چپیدن زیر پتو و مورمور نوک پاها که داشت یخ می‌زد٬ همون موقع‌ها هم از جاذبه‌های توریستی اون خونه بود و آدم‌ها به خاطرش می‌اومدن اون‌جا. نه فقط حالا که از کل اون داستان٬ بخشی از جزئیات باقی مونده.

۱۶ تیر ۱۳۹۴

جایی هم باز نیست ساعت یک و نیم شب

بعضی چیزها را همیشه هوس دارم. مثل جوجه‌کباب٬ برگر ذغالی٬ آب‌میوه خنک و باقلوا.
این‌ها همیشه هستند و همیشه به صورت رقیقی دارم بهشان فکر می‌کنم.
ولی هوس بعضی‌ها خیلی غلیظ است و اگر دم دست نباشد خیلی بدبختی بزرگی است. شاید باورتان نشود ولی دارم از هوس کرم کارامل صحبت می‌کنم و الآن که با نه تا حرف اسمش را نوشتم مثل این بود که نه تا سنگ عظیم را جابه‌جا کنم. 

۱۰ تیر ۱۳۹۴

چرا نمی‌توانیم گرمای تهران را تحمل کنیم؟

یک - چون تهران٬ جنوب هیچ‌جایی نیست. تهران یک شهر است آن وسط‌ها و هیچ کس از هیچ جغرافیای وسطی انتظار گرما ندارد. 
دو - تهران در گذشته‌های نه چندان دور همه‌ش باغ بوده و خاصیت باغ هم همه می‌دانیم که خنکی و لشی و مطلوبی است. هنوز آدم‌هایی که باغ‌ها را دیدند٬ زنده هستند. خاطره‌هاشان را برای ما تعریف کردند و ما دل‌مان نمی‌آید که توی باغ راه برویم اما از گرما آب بشویم.
سه - تهران خشک است. تحمل گرما در هوای شرجی کار راحت‌تری است. رطوبت مدارای بهتری با پوست دارد و بوی شرجی یعنی که دریا در همین نزدیکی زندگی می‌کند.
چهار - آدم‌هایی که در تهران زندگی می‌کنند انتظار گرما از این شهر ندارند٬ برای همین هول می‌کنند٬ مریض می‌شوند٬ گرمازده می‌شوند و کارشان به بیمارستان می‌کشد.
پنج - در شهرهای گرم٬ آدم‌ها زیر آفتاب و هوای پنجاه و چند درجه٬ نه تنها لبخند می‌زنند بلکه حتی به خوشگل‌ها متلک می‌گویند. در تهران٬ آدم‌ها گرم‌شان که می‌شود پاچه می‌گیرند.
شش - شهرهای گرم در زمان اوج گرما - حد فاصل یک تا پنج بعدازظهر - نیمه تعطیل‌اند. مردم می‌روند خانه کمی گرما از سرشان بیرون برود٬ یک شربت آبلیمویی خاک‌شیری چیزی بخورند حال‌شان جا بیاید و دوباره برگردند سر کار و بار. در تهران کسب و کارها یک سره است.
هفت - در شهرهای گرم ماشین بدون کولر راه نمی‌رود یا اگر برود٬ کسی را با خودش نمی‌برد. در تهران به راننده‌ی تاکسی بگویی کولرت را روشن کن٬ اعصابت را می‌کند پنکه و می‌چرخاند.
هشت - در شهرهای گرم٬ فضاهای بسته مسلح به کولرهای خفن گازی هستند. در تهران٬ طرف یک آپارتمان دویست متری را می‌خواهد با یک کولر آبی از روی پشت‌بام خنک کند. 
نه - به مردمان شهرهای گرم٬ می‌گویند خون‌گرم. یعنی معروف است آدم‌هایی که در شهرهای گرم زندگی می‌کنند خیلی اهل معاشرت و خوش‌زبان و خوش‌برخورد و بلا هستند. هیچ‌کس به اهالی تهران نمی‌گوید خون‌گرم. بالاخره گرما باید یک لیبل خوب هم برای آدم داشته باشد یا نه؟
ده - گرما در شهرهای خودش یک زندگی شبانه‌ی تفریحی به وجود می‌آورد. آدم‌ها شب‌ها می‌ریزند لب دریا٬ رودخانه٬ توی رستوران‌ها و کافه‌ها؛ چون در طول روز هوا گرم است. در تهران٬ زندگی شبانه یک محیط ناامن و درهم و برهم است که هیچ حس و حال خوش‌گذرانی شبانه ندارد. همه‌ی آن کارها را در طول روز هم در تهران می‌شود کرد.


وای خوش به حالت تو که هر چی می‌خوری چاق نمی‌شیو هندونه

غذا خوردنم مثل این‌هاست که می‌رن عسلویه کار می‌کنن: یه روز خیلی می‌خورم٬ چند روز بعدش استراحت. دوباره خیلی می‌خورم٬ دوباره استراحت. واسه همین به طور هم‌زمان کم‌غذا و پرخور هستم. یعنی چاق هم می‌شم لابد. کیو دیدین همه‌ی روزها و شب‌ها پشت سر هم توی آفتاب روی نفت‌کش وسط آب کار کنه و خسته نشه؟