آدمهایی را میشناسم که قبل از انتخابات قرار بود به خاتمی رأی بدهند،خودشان را کشتند که خاتمی بیا بیا؛لوگو و برچسبِ "خاتمی بیا" کذاشتند توی وبلاگهایشان،نامه نوشتند،توی ورزشگاه و دانشگاه و فلان جمع شدند و امضا جمع کردند و...بعدش هم توی بازیهایی خاتمی برگشت و میرحسین وارد شد و همه از هم حمایت میکردند.
این آدمها-همانهایی که گفتم میشناسم-برای میرحسین هورا کشیدند و عکسهای فیسبوکشان سبز شد،مچبند و شال سبز میپوشیدند،عکس میرحسین میچسباندند به ماشینهایشان،لوگو و برچسبهای توی وبلاگ شد میرحسینی و... . میگفتند دارند برای آمدن دموکراسی این کارها را میکنند،برای این رأی میدهند که رئیسجمهور قبلی دیگر نباشد.و فکر میکردند به به چه فعالین اجتماعیای که اینها هستند،چه نگرشهای سیاسی آزادیخواهانهای! و اگر فردا این مملکت آباد و آزاد شود حاصل تصمیم و دسترنج اینهاست و اگر نشود و میرحسین نیاید چی؟تقصیر اینهایی است که رأی نمیدهند،معتقد بودند کسانی که توی این بلبشو پای صندوق نمیآیند غیرت ندارند/منفعلند/دلشان برای خودشان و مردمشان نمیسوزد/فکر میکنند توی فرانسه زندگی میکنند.(و خیلی چیزهای دیگر که عیناً با همین واژهها گفته میشد)
حالا،بعد از انتخابات،که اینطوری شد و میرحسین هم نیامد و همه داریم میبینیم که چه اتفاقهایی افتاد و مطالبات ما چهجوری تغییر کرد*،عکسهای سبز فیسبوک-خیلیهایشان-نشستهاند توی خانه،صدای امریکا میبینند،خیلی که با معرفت باشند تصویرهای تجمعها را که ببینند،میگویند اوه اوه مردم دمشون گرم،توی خیابونن همه! یا صدای پشتبامها را که شبها بشوند،پشت تلفن به دوستانشان میگویند محلهی ما قیامته،مردم ترکوندن!
اینها همان آدمهای موجفلان و جوِ بهمان دیروزند،همانهایی که به دیگران با زور و فحش میگفتند باید رأی بدهی،تحقیر میکردند که منفعلی/نفهمی.همانهایی که ماشین گشت ارشاد را میدیدند و بدونِ اینکه مانتوی بلند خودشان را نگاه کنند میگفتند مردم ما حقشونه وقتی خفهخون گرفتن!
برای من از دیروز آدمها-آنهایی که به سیستم موجود انتقاد دارند- به دو دسته تقسیم میشوند:یا توی تجمعها شرکت میکنند و کنار بقیه توی خیابان و روی پشتبام هستند و یا توی خانه نشستهاند جلوی تلویزیون و کامپیوتر؛و از گروه دوم خوشم نمیآید. به نظرم جنبشی که از توی خیابان شروع شده و همانجا پا گرفته و بزرگ شده،راه دیگری برای استمرار ندارد.باید انقدر جمع بشویم،بمانیم جلوی چشم،که حرکت خواسته و ناخواستهمان به نتیجه برسد.
خیلی هم روی این نظرم،دُگم و فاشیست و هر چیز کثیف دیگری هستم.
کاش میشد توضیح ندهم ولی به آدمهایی که به خاطر عقیدهشان-نه ترس و خودمتفاوتبینی-توی خیابان نیستند،فحش نمیدهم.
*چیز متفاوتی به وجود نیامده که مطالبات ما تغییر کرده باشد،فقط زمینهای برای ابراز فراهم شده.