skip to main
|
skip to sidebar
Falling in and out
۲۷ تیر ۱۳۸۸
یک روزی مینشینم رو به در،تا آخرها.که یعنی هنوز منتظرم.
یک روزی تمام این نیامدنها و نبودنها و منرانخواستنهایت را میگذارم به پای بیمعرفتی و صندلیام را از جلوی در برمیدارم.
نه که خیال کنم از من متنفر شدهای.
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
دنبال کننده ها
بايگانی وبلاگ
ژوئیهٔ
(4)
ژوئن
(2)
مارس
(5)
اوت
(1)
ژوئیهٔ
(3)
آوریل
(2)
ژانویهٔ
(1)
اکتبر
(2)
اوت
(1)
ژوئیهٔ
(2)
ژوئن
(1)
مهٔ
(1)
مارس
(1)
دسامبر
(1)
نوامبر
(2)
دسامبر
(1)
نوامبر
(1)
اکتبر
(1)
سپتامبر
(1)
اوت
(1)
ژوئیهٔ
(3)
ژوئن
(4)
مهٔ
(3)
آوریل
(4)
مارس
(5)
فوریهٔ
(2)
ژانویهٔ
(6)
دسامبر
(8)
نوامبر
(10)
اکتبر
(13)
سپتامبر
(19)
اوت
(35)
ژوئیهٔ
(14)
درباره من
gitool
مشاهده نمایه کامل من